Saturday, September 10, 2011

DREAM TOWERS-21:FINALE

آه ای همه ی رویای برملا ی رویاروی چشمانم 

درمن دو جهان تو آواره شده ست 
ویرانت می کنم   ویرانت می کنم
روزی که باز درراه بودم 
درمن دوجهان وتو 
آواره شده ست
وباغ درسایه های اقاقی می آمد 
ومن جامه از تن دوجهان برکندم 
کنار برکه و موج 
درمن تن دوجهان آواره شده ست
درمن دوجهان تازه اتفاق افتاده ست
درمن دوجهان درا تفاق تازه رخ می داد 
آوازت می کنم   آوازت می کنم
باتودوجهان تازه ی من
درتو آواره شده ست
وتندیس مغاک تو
درسفرهای پر آشوب من

به دنبال وقتی بودم
از اثیرو آتش 
وقتی که اثیر و آتش
به مخملی برباد
د امن می گسترد 
و شراره ی
خا موش 

هیس   هیس    پیش ازناله و زخم 
عصب های قلب توو صدای من شکست 

آینه ی نبود   درنقطه ی صفر
به سفری درجان آسمان 
که جای پای ستار ه وکهکشان را 
خاکستری می گسترد 
خاکستری نقاب آینه گی ی خاک 

پروازی درشرار آتش
ونجوا در آشوب خارا بود که صدای من شکست

خاکستری شده بودیم به جامه ی سراپاسیاه مان 
پیش وپس از
تماشای 
آتش

بندی ی آتش سراپا خاکستر پوش 
به خاکستری
خاموش

ودفتری درسایه های سیاه 
بی خواب ولبخند 
در آتش وغبار 
تمام بود 

9.11.2011

DREAM TOWERS-20:ALL OVER THE BOOK

ودر تمام دفتر 
متن های ترس 
حاشیه می شد 
با مرگ مرگ

این را وقتی برای سنگی خواندم 
در باغ خدایان سنگ سر خ
به سرخی ی سنگ رویی

و آتش وخاکستر و غبار 
بر آتش و
خاکستر و 
غبار
ر
ر
ر

بی خواب و
بی لبخندی 
دفتر تمام بود 
بی لبخندی خواب زده 

وخواب آشفته ی تو 
درلبخندی خاموش 
خفته بود
وقتی که آوایی آشفته
خواب های خوب را
می آشفت 

مثل کابوس خواباشفته گی های خاموش

DREAM TOWERS-19:FROM YOUR PAIN I HOPE NO CURE:

۳
رویای پس از رویای آتش و غبار:

-ازدرد تو هیچ روی درمانم نیست 
درمان که کند مرا که  دردم هیچست
-رومی 

به رویای سفر 
رویای حادثه بود 
وقتی به موج راه می سپرم 
تا خواب های تو
وخواب های تو
به رویای آتش وغبار
تعبیری تازه می شود 

همهمه ی هیچ بود که در خاطره یی اتفاقی درهم ریخته بود

ETERNAL REST GRANT 
UNTO THEM 
ON AN ETERNAL TOUR
OF SKY
و مردمان کوچه وخیابان می خوانند 
حالا که حادثه تا منتهای نشستن وبودن می پاید
ماتا کجای جامه ات آویختیم 
تاکه باتو  بامدادی شدیم 
وماه ومه پنهان بود
ازپهلویی
به پهلویی 
آرام 
وشادبوده گی ی باد  به رویای فرابوده گی ست 
در بی آرامی 

آسوده بیارامید آه ای رویاها 
وحالامتن های حادثه می پایید 

دفتر تمام شده بود
از پهلویی به پهلویی غلتیدی 
و آبی شدی 

وگفتی که دفتر تمام شده بود

Friday, September 9, 2011

DREAM TOWERS-18

ونجوای من 
به خواب های
بی خوابی

و نجوای بی خوابی ی خواب های پر یشان 
که فرست تازه وتاریک می دهد 
هرروز 
وروزقامتی درا زمی خواهددرخواب 
پیش از آمدنی 

وگشت های دایره یی خالی 
برمدار بارووبرج 

وپیش ازآمدن اوبود 
ومی گذشته ایم و
بال می زنیم وگذشته ایم و
بال می شویم  و
تن 
ازمیان من-
باتو پل می شوم میان من وتن
درسفربه آتش و  غبار 

و نام تودر آتش وغبار بی باور نمی ماند 

وپیشباز پس از آمدن های تو 
زادراهی 
بی پیش و
باز

وبازراهی در آسمان بلند 
وبالای بی همتای تو
باز

و آمدن های باز
پیش از بارو 
وبرج 
درابدیتی آبی    آ   بی

پس از ۱۱ سپتامبر دوهزارویک/نیویورک و واشینگتن 
تا ۱۱سپتامبر۲۰۱۱


Wednesday, September 7, 2011

DREAM TOWERS-17:

AND" THE MOST PERVERSE ANIMAL ON EARTH IS THE HUMAN BEING"
BEFORE MAD COW ARRIVES.
I was singing these with a mexican poet,
and I was singing with a compassionate canadian singer called LEONARD COHEN...
و من این هارا  با شاعری مکزیکی می خواندم ،
ومن "آینده "را بالیونا رد کهن کانادایی می خواندم...
"شب شکسته ام را به من بازپس ده 
اتاق پنهانم را   زندگی ی پنهانم را
این جا تنهایم 
کسی نیست تا شکنجه اش دهم 
کنترل مطلق را
بر هر موجود زنده به من بده
کنار من بخواب ای بی بی 
و این یک دستور است ."
.
وراه کتاب گشوده بود و
متن راه شده بود
وراه درصفحه های رویاروی می گشود 
و راه ورق می خورد
درورق های راه
zohreh Khaleghi

DREAM TOWERS-16:YOU RAISED FROM THE SUN

وتواز آفتاب سر برآوردی 
وآفتاب راتا سرای خاموش ما 
آوردی 

وتوبر دربازه ی آب و آینه 
کتاب گشودی 
وما باتو رندانه خواندیم 

حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم 
خوشا  دمی که از این چهره پرده بر فکنم 
.
درخیابان بلند نارنج و نارون 
شهر کودکی به برج ساعت شنی می ماند
درمداری شکسته 
بی دست ومردمک و چشم 
وانگشتان و انگشتری های سوخته 
ولانه ها وکبوترانی برباد 
وخلخال های خالی 
درخاکستر 

خاکستری برباد
مثل تصویر خاکستری برباد
از راه دور آمدم 
به بدرقه وتماشای تو
وراه دور تو بودم 
در میدان ساعت شنی

تمام انتظاربادبودم

وکفتر خانه یی 
که خالی
در بغبغویی خاموش
خفته بود 

خالی ی کفترخانه یی درخالی ی گلوی کبوتر 

بیچاره ندانست که چون  می گریم 
گرییدوبه آگاه که خون می گریم
چون شب بگذشت ومستی آرام گرفت
دانست که من باچه جنون می گریم
-نیما
POOR POET DID NOT KNOW WHY I CRY 
HE CRIED TOO WITH ME A BLOODY CRY 
WHEN NIGHT WAS OVER AND WE WERE SOBER
THEN HE KNEW WITH SUCH MADNESS I CRY
-NIMA   

Tuesday, September 6, 2011

DREAM TOWERS-15:..AND DEATH HAS A BEING

AND DEATH
HAS A BEING
IN THE NETWORK OF BEING

لمیده در ماه و مه مهتابی
متانتی متین می گیرد 
رنگ پریده رنگ بامدادی 
وباز پنهان 
آرام درباد می وزد 
وپنهان  می بازد 
به تماشای بازی ی ما آیا می آید؟

وپنهان بامدادی را بازمی بازد
پیش از 
پیدایی ی
بامداد 
وبامداد مثل هر بامداد
آغوش پنهان گشوده بود 
تا تو ازدربازه ی آب وآینه 
گذشتی 
باآبباد وخارا 
ازکودکی ی چشمه ها 
وآن روز چه روز سبز زلالی بود
.
توان تو به هستی ی توست  و
هستی ی تودر تورینه ی مرگ 
جان می گیرد 
وتوری ی پنجره رابا دمی برد

ومرگ
د  ر تورینه ی هستی
هستی دارد 
.
نام تورا در عطر عصر نوشتم 
ودفتررا بستم 

دروی دریاومه 
ماهیان ماه وموج 
ودو خواهر فلکی درچشمان بسته ی اقیانوس 
وخاطره های خاکستری 

نام تورادرعطرعصرنوشتم
وقتی دفترر ا بستم